سازمان مجاهدین یک سازمان باند سیاهی
آذر ماجدی
در هفته پیش وزارت امور خارجه آمریکا اعلام کرد که سازمان مجاهدین از لیست سازمانهای تروریست حذف می شود. ما در همان زمانی که دولت آمریکا در سال ۱۹۹۷ سازمان مجاهدین را در لیست گروه های تروریست قرار داد این اقدام را بعنوان سیاست مماشات با رژیم اسلامی محکوم کردیم. و از آن پس هرگاه که دولت عراق به اردوگاه اشرف در خاک عراق حمله کرده است، این اقدام را نه تنها حرکتی در مماشات با رژیم اسلامی، بلکه ضد انسانی نامیدیم. ما دخالت این دولتها را در عرصه سیاست در ایران، بنفع رژیم اسلامی یا اپوزیسیون راست و ارتجاعی آن همواره محکوم نموده ایم. از نظر ما دولت آمریکا خود در نقش رهبری یک قطب تروریستی در جهان قرار دارد. خود باید بعنوان یک نیروی تروریستی در منظر جهانیان افشاء و در دادگاهی بجرم جنایت علیه بشریت، برای کشتارهای میلیونیش و ویرانی زندگی انسانهای بسیار و جوامع بشری، طی دهه های اخیر، محاکمه شود. ویرانی جامعه عراق و کشتار میلیونی در این کشور، چه ابتدا توسط تحریم اقتصادی و سپس با یورش نظامی و ریختن تن ها بمب بر سر مردم عراق، فقط یکی از جنایات و یکی از اخیرترین آنها است. لذا هیات حاکمه آمریکا و موتلفينش بعنوان یک نیروی تروريست صلاحيت تهيه و اعلام اين نوع ليست ها را ندارند.
اما هیات حاکمه آمریکا با این اقدام اهداف معینی را دنبال می کند که باید به آن پرداخت. همچنین این اقدام یکبار دیگر ماهیت مزدورانه سازمان مجاهدین را با تمام زشتی آن در مقابل انظار جهانیان قرار می دهد، این نکته را نیز باید شکافت. در پی خیزش های توده ای در خاورمیانه و شمال آفریقا، هیات حاکمه آمریکا و دولتهای غربی در پی یافتن آلترناتیوهای کم خطرتر هستند. طی دو سال اخیر غرب با تمام قوا مشغول آلترناتیو سازی برای منطقه بوده است. در مصر و تونس با توسل به مانپولاسیون سیاسی، و با هدف حفظ نظام سرمایه داری پرو غرب و آمریکایی، رئوس دو دولت را کنار زدند و در این میان جریانات اسلامی را پر و بالی دادند. هم در مصر و هم تونس جریانات اسلامی حاشیه جامعه به مرکز سیاست رانده شدند. غرب با ساختن آلترناتیوی با نام مسخره "اسلام معتدل" در مصر و تونس نظام را دست بدست کرد و تحویل نیروهای اسلامی داد. در لیبی و سوریه به شکل نظامی دخالت کرد. در لیبی ناتو در کنار آلترناتیو دست سازش وارد عرصه شد؛ در سوریه با تسلیح و حمایت کامل آلترناتیو ارتجاعیش، "ارتش آزاد سوریه" عملیات نظامی را به پیش می برد.
برای ایران هم مشغول آلترناتیو سازی هستند. تاکنون سرشان به سنگ خورده است، اما تلاش ارتجاعی آنها ادامه دارد. هدف هیات حاکمه آمریکا استفاده از سازمان مجاهدین، بعنوان یک سازمان مزدور، از جنس سازمان کنترا است. نه به معنای بقدرت رساندن آن، چون حتی اگر برای بخشی از هیات حاکمه آمریکا، این اقدام از مطلوبیتی هم برخوردار باشد، خود بخوبی آگاهند که چنین اقدامی در ایران امکانپذیر نیست. اما می دانند که همیشه می توانند بر سازمان مجاهدین بعنوان یک سازمان باند سیاهی، برای ساختن یک سناریوی سیاه، حساب کنند. اقدام اخیر دولت در خدمت این استراتژی قرار دارد.
سازمان مجاهدین اکنون نزدیک به سی سال است که دارد بهر دری می زند تا به آلترناتیو مقبول غرب برای رژیم اسلامی بدل شود. در این راه از هیچ اقدامی فرو گذار نکرده است. سازمان مجاهدین یک فرقه مذهبی باند سیاهی است. باید نقش خطرناک و مزدورانه سازمان مجاهدین را افشاء کرد.
منصور حکمت ۱۸ سال پیش، زمانی که سازمان مجاهدین در عراق و همراه دولت و ارتش صدام حسین می جنگید؛ با لباس نظامی در مقابل چند تا تانک فکستنی عکس می گرفت؛ رئیس جمهور خود گمارده و رهبر مالیخولیائیش از این ارتش متشکل از فک و فامیل خانواده های مجاهدین و انسانهایی که دست از همه جا کوتاه در ارودگاههای مجاهدین در عراق عملا به اسارت درآمده بودند، سان می دیدند و به آنها سلام ارتشی می دادند؛ و در رویای کودکانه خود، ژست حکومت آلترناتیو و در سایه رژیم اسلامی را بازی می کردند، درباره این سازمان نوشت:
"رهبرى مجاهدين بطرز غريبى مفتون قدرت دولتى و تشريفات و مراسم و ملحقات آن است. هر حزب سياسى جدى طبيعتا براى قدرت سياسى تلاش ميکند، ابزارى که امکان ميدهد برنامه و اهدافش را به اجرا در بياورد. اما علاقه مجاهدين به قدرت دولتى از اين جنس نيست. زمينى نيست. سياسى نيست. يک شيفتگى نيمه مذهبى نيمه کودکانه است. گويى رسيدن به دولت مرحله غايى تعالى خود سازمان يا سرنوشت مقدر رهبران آن است و يا کاخ رياست جمهورى مصداق اين جهانى بهشت است. قدرت دولتى براى مجاهد يک روياى مجذوب کننده است. کلمات رئيس جمهور، رهبر، نخست وزير، کابينه، وزير، فرمانده، و امثالهم طنين عجيبى در ميان اينها دارد. و درست مانند کودکانى که عروسکهايشان را گرد ميچينند و روياهاشان را بازى ميکنند، اينها هم غالبا مشغول "دولت بازى" هستند: "حالا من رئيس جمهور"، "حالا تو نخست وزير". پايان اين بازى معلوم نيست. اين دور اخير… قطعا بازى آخر نيست." (منصور حکمت، رویای ممنوع مجاهدین، چرا دولت مجاهدینی غیرممکن است؟ مجموعه آثار، جلد ۸، صص ۱۸۷-۲۰۰، شهریور ۱۳۷۳.)
منصور حکمت در ادامه به نکته ای اشاره می کند که اکنون با نقش مزدورانه ای که سازمان مجاهدین در رابطه با قطب تروریسم دولتی، در همکاری کامل با دولت های آمریکا و اسرائیل بازی کرده است، اهمیت و عمق آن هر چه بیشتر آشکار می شود:
"اما اگر اين صرفا يک بازى بود، اگر صرفا کودکانه بود، شايد همه به تماشا مى نشستيم و با جست و خيز بازيگران و شيرينکارى هايشان سرگرم ميشديم. اما اين عرصه سياست و جنگ قدرت است که در جهان امروز معانى فوق العاده دهشتناکى پيدا کرده است. مساله جدى است، حتى اگر مجاهد خود جدى نباشد. عواقب زمينى براى انسانهاى واقعى دارد، حتى اگر مجاهد خود در عالم روياهايش سير کند. … مفهوم کليدى براى مجاهدين کلمه "آلترناتيو" است. … اما چطور ميتوان آلترناتيو شد؟ اين عنوان را چه مرجعى اعطاء ميکند؟ اعتبارنامه آدم را چه مقامى بايد تائيد کند؟ پاسخ مجاهد اساسا شبيه پاسخى است که جريان خمينى به مساله داد. قبله سياسى اصلى، غرب و دول غربى هستند. اين قدرتها هستند که بايد نهايتا جريان مدعى حکومت بعدى در ايران را با منافع دراز مدت و احتمالا بعضا حتى تاکتيکى خود سازگار بيابند. و همين ها هستند که از اين توان تبليغاتى، مادى، سياسى و ديپلوماتيک برخوردارند که جريانى را که تائيد ميکنند بعنوان يک آلترناتيو سياسى عرضه کنند و بشناسانند. رژيم خمينى محصول نشست گوادلوپ بود. … مجاهد اميدها و انتظارات مشابهى دارد. آلترناتيو شدن از نظر مجاهد يعنى دريافت اين بليط از دول غربى." (همانجا)
رویدادهای سالهای اخیر ماهیت مزدور - کنترایی سازمان مجاهدین را بخوبی عیان کرده است. نشان داده است که این سازمان بهر عملی برای تثبیت خود بعنوان "آلترناتیو" نزد دولتهای غربی، در راس آن آمریکا دست می زند. این ظرفیت را پیش از این در پیشگاه دولت صدام حسین نشان داده بود؛ اما با حمله آمریکا و موتلفینش به عراق و سقوط دولت صدام، سازمان مجاهدین درجا و پابوسانه به پیشگاه خود "قائد"، دولت آمریکا، رفت. اکنون ظاهرا به بخشی از رویای خود دست یافته است؛ مزدوری، همکاری نزدیک با نیروهای امنیتی دولت آمریکا و ریختن میلیون ها دلار بجیب هیات حاکمه این سرکرده قطب تروریسم دولتی نتیجه داده است و نام این سازمان از لیست گروه های تروریستی خارج گردید. علاوه بر استفاده سیاسی - تروریستی هیات حاکمه آمریکا از سازمان مجاهدین، میلیون ها دلار در این میان دست بدست شده است.
تعدادی سازمان های ایرانی - آمریکایی* که وابسته به سازمان مجاهدین هستند طی چند سال گذشته میلیون ها دلار به جیب بخشی از طبقه حاکمه آمریکا، به شکل کمک مالی به کمپین انتخاباتی برخی از نماینده های کنگره از هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه، پرداخت به گروه های لابیست در واشنگتن، استخدام سیاستمداران با نفوذ، از جمله دو تن از مدیران سابق سازمان سیا، بعنوان سخنگویانشان، و خرید ژورنالیست ها سرازیر کرده اند. بعلاوه، منابع مختلفی از همکاری های سازمان مجاهدین با دولت اسرايیل برای اهداف تروریستی در ایران گزارش می کنند. این گزارش اولین بار توسط ان بی سی نیوز در ماه فوریه منتشر شد، حاکی از آنکه "حملات مرگباری توسط سازمان مجاهدین که توسط پلیس مخفی اسرائیل تعلیم دیده، مسلح شده و از نظر مالی حمایت شده اند علیه دانشمندان اتمی ایرانی انجام گرفته است." البته سازمان مجاهدین این مساله را انکار کرد و رژیم اسلامی آنرا تائید. اما ان بی سی با نقل گزارشاتی که در نشریات اسرائیلی و در رسانه های دیگر منتشر شده بود، اعلام کرد که سازمان مجاهدین مسئول انفجاری است که در ۱۲ نوامبر تاسیسات تحقیقی و توسعه اتمی در بین کانه حدود ۵۰ کیلومتری تهران را ویران کرد. همچنین در ماه آوریل سیمور هرش در نیویورکر گزارش نمود که آمریکا سالها است فعالین سازمان مجاهدین را در خاک آمریکا وسیعا تعلیم می دهد. هیرش به سخنان بسیاری از مقامات آمریکا در این مورد استناد کرد. (به نقل از روزنامه گاردین بتاریخ ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۲)
سازمان مجاهدین، یک فرقه سیاه است. برای مقبول افتادن نزد قدرت های حاکم بین المللی از هیچ عملی فروگذار نمی کند. کارنامه سی سال اخیر این سازمان مملو از عملیات سیاه و مزدوری برای حکومت های مختلف سرکوبگر است. مزدوری برای حکومت صدام و اکنون برای آمریکا دو نقطه قابل توجه و سیاه در پرونده این سازمان است. اما آنچه سازمان مجاهدین قادر به درک آن نیست، این واقعیت است، که سازمان مجاهدین یک فرقه مذهبی - مافیایی است و هیچ شانسی برای بقدرت رسیدن در ایران ندارد. این سازمان نیز مانند جریانات قومپرست و اپوزیسیون راست بورژوایی اکنون چشم به حمله نظامی آمریکا و ناتو به ایران دوخته است. و در پی این سناریوی سیاه برای مردم و جامعه ایران، امید بقدرت رسیدن خود را دنبال می کند. سازمان مجاهدین فاقد یک پایه اجتماعی درون جامعه ایران است.
تحلیل عمیق منصور حکمت در سال ۱۳۷۳ در مورد مجاهدین هنوز کاملا بقوت خود باقیست:
"مجاهد مشخصات يک آلترناتيو سياسى و دولتى را ندارد. مجاهد امروز (در تمايز با مجاهد دوران مشى چريکى) يک فرقه صرف است. يک جريان با ريشه اجتماعى که اعتراضات و اميال و آرمانهاى اقشار و بخشهايى از يک جامعه، ولو بخشهايى عتيق و حاشيه اى، را منعکس بکند نيست. حتى برخلاف انشعابات مذهبى، مشخصات عقيدتى اين فرقه و علل خروج آن از بستر رسمى مشخص نيست. اصول فکرى و سياسى اين جريان کاملا مواج و دلبخواهى است و بسته به مصالح فرقه در هر مقطع توسط قائد آن ابراز ميشود. اين جريان ميتواند بسته به نياز بعنوان يک جريان ميليتانت مذهبى با عکس خمينى، يا يک جريان ليبرال اسلامى با عکس طالقانى و يا يک جريان ناسيوناليستى با عکس مصدق ظاهر شود. براى مردم ايران نظام سياسى و اقتصادى و معيارهاى فرهنگى و ضوابط ادارى جامعه اى که مجاهدين زمام امورش را بدست گرفته باشند، قابل پيش بينى نيست. اينها پرچم چيزى و کارى را در دست ندارند. نماينده چيزى و کارى و اعتراضى و آرمانى در خود جامعه نيستند. تنها ابعاد ثابت و قابل مشاهده شخصيت سياسى اينها اينست که اولا، رهبرى آنها شيفته کسب قدرت دولتى است و ثانيا، مستقل از اينکه چقدر مذهب در تبليغات شان کمرنگ و پر رنگ باشد، از اسلام برخاسته اند و تربيت اسلامى دارند.
حتى در اوج نئوکولونياليسم هم به تخت نشاندن يک فرقه فاقد هويت سياسى در يک کشور ٦٠ ميليونى غير ممکن بود. امروز به طريق اولى اين کار نشدنى است. تنها جريانات ريشه دار اجتماعى، جرياناتى که در بستر يک سنت مبارزاتى و اعتراضى تعريف شده پا به حيات گذاشته اند ميتوانند در نقطه عطفهاى تاريخى بعنوان آلترناتيوهايى در برابر کل جامعه ظاهر بشوند. جامعه دارالمجانين نيست. اردوى پيشاهنگى و خوابگاه دانشجويى نيست. سنت سياسى دارد، حافظه تاريخى دارد و سياست در آن به بنيادهاى اقتصادى و طبقاتى جامعه مرتبط است."
این کله معلق زدن ها، عملیات مزدورانه با سازمان مخفی اسرائیل یا آمریکا و خریدن و عکس گرفتن با منفورترین چهره های سیاست فاسد آمریکا، نه تنها سازمان مجاهدین را یک قدم هم بقدرت نزدیکتر نخواهد کرد، بلکه چهره یک فرقه مافیایی با پرونده سیاه این سازمان هر چه بیشتر نزد مردم و در ذهنیت جامعه تثبیت می شود. *
* تعدادی از این سازمان ها را روزنامه گاردین بتاریخ …. منتشر کرده است:
The Iranian American Community ، این سازمان در سال گذشته بیش از ۱۱۰ هزار دلار به یک شرکت لابی در واشنگتن، بنام دی جنووا و توئنسینگ پرداخت کرده است و همچنین یکی از رهبران آن علی سودجانی شخصا مبلغی حدود ۱۰۰ هزار دلار به نمایندگان کنگره و کمپین های آنها اهداء کرده است. یکی از این نمایندگان تد پوء، عضو کمیته امور خارجه کنگره است.
Colorado's Iranian American Community ، یکی از رهبران این گروه، سعید قائمی، مبلغی حدود ۹۰۰ هزار دلار به یک شرکت لابی در واشنگتن دی ال اِ بمنظور حذف مجاهدین از لیست سازمانهای ممنوع شده پرداخت کرده است. مهدی قائمی، برادر سعید، ۱۴ هزار دلار برای سفر باب بیلنر یکی از نمایندگان کنگره، به پاریس برای ملاقات با رهبران سازمان مجاهدین پرداخت کرده است.
The Iranian American Community of Northern California ، این گروه طی سال گذشته مبلغی حدود ۴۰۰ هزار دلار به یک شرکت لابی در واشنگتن، بنام اَکین گامپ استراس هاور و بلد برای فعالیت در حذف نام مجاهدین از لیست تروریست ها داده است. رئیس این گروه احمد معین منش شخصا به کمپین ایلنا راس- لهتینن کمک کرده است. طبق گزارشات این شخص بیش از ۲۰ هزار دلار کمک مالی سیاسی از افرادی که برای حذف اسم مجاهدین از لیست تروریستها فعالیت می کنند، دریافت کرده است.
The Iranian Society of South Florida ، این گروه نیز ۱۳۰ هزار دلار در سال ۲۰۰۹ به یک شرکت لابی، دی ال اِ پایپر، در همین رابطه پرداخت کرده است. و مدیر آن بهمن بدیعی و معاون او اکبر نیکویی مبالغی به کمپین انتخاباتی راس- لهتینن و ماریو دیاز- بالارت کمک کرده اند. لیست این گروه ها بیشتر است. اما به ذکر همین تعداد کفایت میکنیم. (روزنامه گاردین، کریس مک گریل، ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۲)